وقتی توی آینه خودم رو نگاه میکنم نمیشناسم..
یه روزی توی همین آینه چهره ی دخترکی با موهای خرمایی
رو میدیدم.. موهایی که وقتی شونه میکردم تمام کمرم رو میپوشوند..
و چقدر دوسشون داشتم.. اما حالا زنی رو میبینم با موهای زیتونی و صورت گندمی..
این منم.؟ !؟؟؟
چقدر آدم تغییر میکنه.. اونم ظرف یکسال..
اما من خودم هستم..
+فقط خواستم بگم موهام زیتونیه..
چه موهای خوشگلی
چقدر زیبا
خانومی یکم از موهات به ما قرض میدی
متاسفم.. شوهرم نمیذاره..
:(((
بدجنس
موهای خوشگلت مال خودت
نخواستیم
به جاش منم یه سیبیل دارم
وقتی شونه میکنم تا کمرم رو میپوشونه
و چقدر دوسش دارم... تازه قهوه ای هست
بهت هم نمیدم
از ریش و سبیل متنفرم... اییییییییییییییییی
خیلی دلتم بخواد

راستی راستی همسر داری؟
18 سالته ها!
چه خوب
ای کاش همه از تو یاد بگیرن
عروسی چرا دعوتم نکردی!!!!
نترس سیبیل ندارم
دلوغ گفتم
فدای تو موچه کوچولو بشم من..

آره دارم.. چه ربطی داره...
واسه ازدواج به مقدار لازم به خریت نیاز داری که تازه من بیشترم دارم.. میخوای قرض بدم بهت.؟؟؟؟
هنوز عروسی نکردم.. با سبیل بی سبیل همه جوره قبولت داریم داداش..
نگفته دعوتی..
مــــسی مهربون
فقط دعوت نامه یادت نره
عروسی کجا هست حالا؟
تهران باشه با کله میام
کلا مبارک باشه . هم موهات هم ازدواجت .
سلام
چرا نمینویسی؟؟؟
زود باش
بنویس
نمیدونم.. اون یکی بلاگم میرم..
تو بلاگفا
اِ
بعد دقیقا کدوم بلاگ؟
سلام خوش میگذره؟
سلام
خوبی؟
آپ کردم
موفق باشی
سلام
خوبی؟
آپ کردم
موفق باشی
یه وقت چیزی ننویسی ها
خدا رو خوش نمیاد
عمرا مگه میشه روی تورو زمین بندازم.. دیگه نمینویسم..